loading...
جوک داغ
علی بازدید : 242 پنجشنبه 03 بهمن 1392 نظرات (0)

نمیدونم این درس خوندن چی داره که تا میری دو کلمه درس بخونی حتی خاطرات دوران کودکی اونم با وضوح HD یاد آدم میاد !.

.

.

.

روش درس خوندن من در ایام امتحانات :
این که نمیاد …
اینم که طولانیه ولش کن …
اینم که تابلویه جوابش چیه !

آخیش ، پاشم برم بیرون !..یعنی فقط کافیه تو خونتون بفهمن که امتحان دارین ، اونوقت بخوای بری توالتم میگن کجا ؟؟؟ مگه تو امتحان نداری ؟؟؟



علی بازدید : 413 پنجشنبه 03 بهمن 1392 نظرات (0)
غضنفر هنوز با خودش درگیره که چرا خواهرش ۲ تا برادر داره خودش یکی !

.

.

.


به غضنفر می گن اگه دنیا رو بهت بدن چی کار می کنی می گه من فعلا می خوام درسمو ادامه بدم !!
.


.

.

elnaz بازدید : 595 پنجشنبه 03 بهمن 1392 نظرات (0)

اگر توی یک کشتی باشی و ۵ تا حیوون داشته باشی

گاو ، گوسفند ، پلنگ ، اسب ، جوجه

طوفان میشه مجبوری ۴ تاشون رو بندازی تو دریا ، کدوم رو نگه میداری ؟

پلنگ = غرورت

گوسفند = خانوادت

گاو = مال و درایی

جوجه = بچه ات

اسب = عشقت

.

.

.

اگر یک روزی قرار باشه که دیگه منو نبینی

آخرین حرفی که بهم میزنی چیه ؟

فقط یک جمله باشه

.

.

.

elnaz بازدید : 449 دوشنبه 30 دی 1392 نظرات (0)
یه یارو دیوونهه ایدز داشته و با آمپول از خودش خون می‌گرفته و میزده به مردم. غضنفر بهش میرسه میگه بزن به من، بزن به من!. یارو فكش میفته میگه بابا این خطرناكه‌ها ایدز می‌گیری‌ها. غضنفر میگه بزن كاریت نباشه. وقتی یارو آمپوله رو بهش میزنه، غضنفر میگه هاهاها چی فكر كردی؟ من كاندوم داشتم!
.
.
غضنفر توی كوپه قطار با یك خانم قریبه همسفر بوده. شب خانمه میره تخت بالایی میخوابه و تركه تخت پایینی. نصفه شب خانمه میگه سردمه، كاش شما میتونستی میرفتی از مأمور قطار برام پتو میگرفتی. غضنفر میگه میخوایی خانم امشب فرض كنیم زن و شوهر هستیم تا هردومون گرم شیم؟ خانمه میگه حاضرم. تركه میگه پس پاشو خودت برو پتو بگیر، برای منم یه چایی بیار
.
.

elnaz بازدید : 6755 دوشنبه 30 دی 1392 نظرات (0)

خان زابلیها در مجلسی گوزید

بلند شدو رفت

همه فکر کردن رفته خود کشی کنه

ولی با یه اسلحه برگشت

گفت یا همه میگوزین یا همه میمیرین

.

.

ما زين جهان از پي دلدار ميرويم

از شوق ديدن حيدر كرار ميرويم

درب بهشت گرنگشايند روي ما

ما زابلی ایم از روي ديوار ميرويم

.

.

elnaz بازدید : 169 یکشنبه 29 دی 1392 نظرات (0)

زن به شوهرش میگه : تو هندوستان یک زن رو به قیمت یک گوسفند فروختند.. به نظر تو این بی انصافی نیست؟؟؟ شوهره میگه : نه اگه زن خوبی باشه می ارزه...

.

.

دغدغه های پسر جوان :
کار ندارم ، پول ندارم ، سربازی نرفتم ، ماشین و خونه ندارم ، و ...
دغدغه های دختر جوان :
لاک ناخونم پاک شده ، مهری سرویس طلا خریده ، دختر خاله ام ماشین داره ، مامان غذای خوب نمی پزه ، عروسکمو هنوز نخوابوندم!

.

.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 39
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 36
  • آی پی دیروز : 28
  • بازدید امروز : 49
  • باردید دیروز : 32
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 358
  • بازدید ماه : 1,570
  • بازدید سال : 11,428
  • بازدید کلی : 90,480
  • کدهای اختصاصی