یه یارو دیوونهه ایدز داشته و با آمپول از خودش خون
میگرفته و میزده به مردم. غضنفر بهش میرسه میگه بزن به من، بزن به من!.
یارو فكش میفته میگه بابا این خطرناكهها ایدز میگیریها. غضنفر میگه بزن
كاریت نباشه. وقتی یارو آمپوله رو بهش میزنه، غضنفر میگه هاهاها چی فكر
كردی؟ من كاندوم داشتم!
.
.
.
.
غضنفر
توی كوپه قطار با یك خانم قریبه همسفر بوده. شب خانمه میره تخت بالایی
میخوابه و تركه تخت پایینی. نصفه شب خانمه میگه سردمه، كاش شما میتونستی
میرفتی از مأمور قطار برام پتو میگرفتی. غضنفر میگه میخوایی خانم امشب فرض
كنیم زن و شوهر هستیم تا هردومون گرم شیم؟ خانمه میگه حاضرم. تركه میگه پس
پاشو خودت برو پتو بگیر، برای منم یه چایی بیار
.
.