.
.
.
یه اصفهانی یک خوشه انگور را به خانه برد و به زن و فرزندانش هرکدام یک دانه داد ، بچه ها گفتند: بابا جان چرا یک دانه؟ مرد جواب داد: عزیزانم ! بقیه اش هم همین مزه را می دهند
.
.
.
یه نفر با یه اصفهانی دست به یقه میشه ، اصفهانی بجای عمل متقابل التماس کنان با لهجه شیرین اصفهانی میگه آقا شما را به خدا یقمو ول کنین گوشمو بیگیرین ، آخه یقم پاره میشه
.
.
.
شب عید فطر همه اصفهانیا بیرون خوابیده بودن ازشون می پرسن چرا بیرون خوابیدین ؟ میگن واسه اینکه پول فطریمون بیفته گردن شهرداری
.
.
.
به آدامس می گن آرزوت چیه؟ میگه زیر دندون اصفهانی جماعت نیفتم
.
.
.
جشنــواره فیلم اصــفهان :
- دو نفر با یک تخم مرغ !
- تا حالا موز خوردی ؟!
- ده نفر زیر یک چتر !
- من هوشنگ ۱۵ تومان دارم !
دیشب باز هم پیتزا خوردم .
.
.
.
یه شخصی از خیابون رد میشده ، میبینه یه بچه اصفهانی نشسته كنار خیابون گریه میكنه ، جلو میره و میگه چی شده عزیزم ، پسر بچه میگه سكه ۲۵ تومانی ام را گم كرده ام ، مرد میگه اینكه گریه نداره بیا این ۲۵ تومانی مال تو ! بچه باز هم به گریه كردن ادامه میده مرد میپرسه دیگه چیه ؟ بچه میگه اگه اون سكه را گم نكرده بودم الان ۵۰ تومن پول داشتم !
.
.
.
اصفهانیه داشته رو خودش یخ می ریخته ، میگن چرا این کارو
می کنی ؟ میگه می خوام سرما بخورم،
میگن چرا؟ میگه : آخه یه پنی سیلین دارم
داره تاریخ مصرفش میگذره !